ای مه برج شرف سروری

از کتاب:
دیوان مولانا خالد
اثر:
مولانا خالد (1779-1828)
 1 دقیقه  581 مشاهده
ای مه برج شرف سروری
وی در درج صدف دلبری
مهر جان تاب سپهر کمال
تازه گل گلبن پیغمبری
چند بنفشه ز ریاض دلم
منتخب از گلشن و گلعنبری
لاف زنان آمد و در دلش
با خط تو داعیه همسری
داغ نهادیم به پیشانیش
یعنی غلامی و زهی داوری
اینکه به شرمندگی آمد برت
بسته به جان منطقه چاکری
گشته سیه روی و سر افکنده پیش
مانده پشیمان ز زبان آوری
خالدتخلص دلداده ز روی نیاز
ملتمس است از گنهش بگذری