ای بی گل رویت بود مژگان به چشمم خارها
از کتاب:
دیوان مولانا خالد
اثر:
مولانا خالد (1779-1828)
1 دقیقه
753 مشاهده
ای بی گل رویت بود مژگان به چشمم خارها
صد ماه کنعانی برم چون نقش بر دیوارها
احوال آزار مرا پرسیده بودی از کرم
سهل است با هجر تو بر جان سختی آزارها
لیک از وفور انتظار، شد چشم گریانم چهار
شاید کند آن غمگسار، غم خواری بیمارها
نا آمدن را تیر بیم از طعن مردم وجه نیست
هستند صافی طینتان عاری ز عیب و عارها
نبود تفاوت پیش من از نامدن تا آمدن
این بس که خالدتخلص در دلت باری گذشت از بارها