شاعری گنده طبع همچو جُعَل

در مدح عبدالله پاشای رواندوز جد اسماعیل بگ زعیم مشهور
لە کتێبی:
اشعار فارسی شیخ رضا
بەرهەمی:
شێخ ڕەزای تاڵەبانی (1831-1910)
 2 خولەک  837 بینین
شاعری گنده طبع همچو جُعَل
شعر او چون شعور او مختلّ
رفت پیش حکیم تا دهدش
شربتی از برای دفع علل
مسهلی داد و گفت این دارو
هفت بارت در آورد به عمل
چون بخورد او چهار بار برید
تاخت پیش حکیم و ساخت جدل
طعنه زد کای حکیم بی تمیز
فرق ناکرده ناقه را ز جمل
سخن هفت و هشت می‌راندی
هفت اکنون به چهار گشته بدل
گفت البتّ مخالفی خوردی
که به دار و ازان رسیده خلل
گفت چیزی نخورده‌ام لیکن
بودم اندر خیال شعر و غزل
گفت از شعر ساختی چیزی
گفت آری سە شعر مستعجل
گفت برخوان، چو شعرها برخواند
گفت خندان حکیم، کای اجهل
تو عمل هفت کرده‌ای، اما
سه ز بالا، چهار از اسفل
شاعری چند هست می‌زیبند
کاوری این حدیثشان به مثل
نیک و بد را ز فرقەی شعرا
نشناسد به غیر میر اجل
آنکه قائم مقام اربیل است
ماه ملک است و آفتاب ملل
دم تیغش لهیب نار جحیم
کف جودش سحاب کشت امَل
با منش لطف گر بود چه عجب
رغبت است آفتاب را به حمل
وصف او در سخن نمی‌گنجد
به که وصفش ادا کنم مُجمل
تا ابد آن جناب را یا رب
دستگیری بکن ز لطف ازل