دست خیال ازل خرقهی ناموس و عفاف
در مدح نقیب الأشراف سید مصطفی کاکه احمد شیخ
لە کتێبی:
اشعار فارسی شیخ رضا
بەرهەمی:
شێخ ڕەزای تاڵەبانی (1831-1910)
2 خولەک
1337 بینین
دست خیال ازل خرقهی ناموس و عفاف
خوش بریده است به بالای نقیب الاشراف
یعنی نعم الخلف حضرت «کاک احمد شیخ»
آنکه با شیر زند پنجه به میدان مصاف
مصطفی نام و چراغ نسب مصطفوی
نطفهی هاشم و نقد کمر عبد مناف
مدّعی گو نزند لاف زهم چشمی او
"تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف"
به زیارتگه آباء کرامش چه عجب
سر قدم ساخته آیند ملائک به طواف
ای ترا بندگی من، نه به امّید طمع
ندهم دست کریم تو به صد وجه کفاف
امتیاز از دگران داده خدایت به سه چیز
همّت عالی و دست کرم و طینت صاف
تکیه بر مسند جدّت زن و اندیشه مکن
جز سرانگشت ندامت نگزد اهل خلاف
خصم را تیغ زبان من و شمشیر تو بس
وای ازان روز که آن هر دو براید ز غلاف
بشکافد دم شمشیر تواش مهرهی پشت
بگذرد نوک سنان منش از حقّهی ناف
کمترین جود تو ای زبدهی اولاد حسین
خرج ده سالهی دولت ز دولتخانهی جاف
تا بود همچو «بنی آکله» با «آل علی»
چرخ دربارهی ارباب هنر بی انصاف
باد اندام عدوّ توبه سجّیل قضا
«عصف مأکول لایلاف قریش ایلاف»
بندهات شیخ رضا را تو فراموش مکن
ایکه دربارهی ارباب هنر با انصاف