در فراقت شهد عیشم بر دماغم شد تلخ
لە کتێبی:
دیوانی عاسی
بەرهەمی:
مەلا مستەفای عاسی (1885-1975)
1 خولەک
696 بینین
در فراقت شهد عیشم بر دماغم شد تلخ
ذوق شادی در هوایت با فراغم شد تلخ
چون مگش شهد وصالت با شعورم داد بوی
انگبین از تلخ هجرت بر دماغم شد تلخ
دور از گولزار وصلت دل چو بلبل زار وار
بی دهان غنچە رویت بوی باغم شد تلخ
شمع رویت را چو دیدم اختیارم شد ز دست
خوی پروانە ندارم شب چراغم شد تلخ
آندمی از کوی گلشن رفت عاصیناسناوی ئەدەبی دربدر
نالم از درد درونم عیش ساغم شد تلخ