نشوید گر درآمیزی به آب دجله جیحون را
در هجو دختر مفتی بغداد
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
1 Xulek
1772 Dîtin
نشوید گر درآمیزی به آب دجله جیحون را
ز شهوت دامن آلودهی فیروزه خاتون را
توانی یافت چون گردش کنی در کوچهی فرجش
عمود سام و رخش رستم و گرز فریدون را
جماع مفت اگر خواهی برو در خانهی مفتی
در آنجا قدر یک جو نیست صد خرمن کس و کون را
ز خردل دانهای کمتر نماید گر دراندازی
بسوراخ فراخ خواهرش دریای هامون را
میان هر دو ران خواهرانش جنگلستانیست
که آنجا خفته بینی صد هزاران خرس و میمون را
شکاف زیر ناف خانم فیروزه را نازم
که در زیر نگین دارد تمام ربع مسکون را
سه چندان سپاه روس لوطی در عقب دارد
اگر خواهد به آسانی بگیرد ملک ژاپون را
به شاخ کرگدن تسکین نیابد خارش کونش
چه خواهد کرد جمیل پشت و مأبون راTeksta ne aşkira
اگر از هر یکی زان لوطیان یک پاره بستانند
به اندک مدتی جمع آورند صد گنج قارون را