به ماهی ماه من بردار یک ساعت نقاب از رخ

Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Maḧwî
Berhema:
Meḧwî (1836-1906)
 1 Xulek  1003 Dîtin
به ماهی ماه من بردار یک ساعت نقاب از رخ
منوّر ساز عالم را به سان آفتاب از رخ
خدابردار نبود این همه جور ای بهشتی رو
دمی بردار ز اهل دوزخ هجرت عذاب از رخ
چه کم گردد ز انوار جمالت ای بت مهوش
اگر یک شب، شب ما را نمایی ماهتاب از رخ
دل عشاق تاب بحر آتش نبودش زنهار
برافگن ای رخت آرام دل کم‌کم نقاب از رخ
خوشا حال مسلمانان و صدها وای بر گبران
به جنات و به دوزخ گر ببخشی آب‌و تاب از رخ
رخی بنما و خود بی‌تابی دل‌ها تماشا کن
چو خورشید آر دریا را به موج اضطراب از رخ
اگر تو یک چمن گل نیستی ای «محویNasnava edebîت» بلبل
چرا گاهی عرق ریزی تو چون گل این گلاب از رخ