گفتم ای خورشید تابان نونهال دل حنیف

Li pirtûka:
Dîwanî ’Asî
Berhema:
Mela Mistefay Asî (1885-1975)
 1 Xulek  437 Dîtin
گفتم ای خورشید تابان نونهال دل حنیف
نیست در نوع بشر را همچو روی تو لطیف
بر همە عالم چراغی گر بدلها بنگری
از غبار کید دشمن می کنی دل ها نظیف
چون بمیدان عداوت آمدی یا نفس ما
بی توی زان عرصە جانا بی مثال و بی حریف
گر دل دیجور آید پیش تو ای خسروا
با همان شیرین و خوبی می کنی ظلمت عنیف
کس ندارم همچو عاصیNasnava edebî ظلمت از دل ای شها
رو بدرگاە تو آورد با صف کویت لفیف