در وصف خانقاه بیاره شریف
Li pirtûka:
Dîwanî ’Asî
Berhema:
Mela Mistefay Asî (1885-1975)
2 Xulek
886 Dîtin
وادی بی خواب غفلت لطف مولا منظر است
گلشن پر بوی وحدت نور خضرا بر سر است
از درونش شد بنای بس بلند و خوش هوا
اهل معنی گر ببیند از فلک ها برتر است
گنبد است پر نور ایمان جای اهل عزت است
خادم درگاە پاکش کمترینش کشور است
خاک سطحش مشک خاور منفعل از بوی او
سنگ ریزش در و گوهر حوضهایش کوثر است
نیست حاجت بر سوالی بانگ میدارند مدام
کین مقام جلوە گاە نائب پیغمبر است
ماە خورشید زیر سقفش روز و شب ناید زوال
کس نبیند ظلمت شب چون ستونش گوهر است
کعبە مقصود عالم بارگاە ذکری حق
گنج پر دری حقیقت زمزمش را بر در است
از درخت شرع بینی شد حقیقت گل زسر
بوی گل با مشک خاور نە مشابە عنبر
این عجب بی تار ظلمت زندگی بخشد مدام
چشمە ایست از آب حیوان طالبش اسکندر است
فرق در بینش چو باشد با قصور جنتی
آن بنای قدرت است و این بنای عمر است
سینە عاشق ببیند گر سمندر زان مقام
آشیان سازد درونش چون ببیند مجمر است
لحظە ای خالی نباشد از ملک آن جایگاە
رحمت آرند بر همانکس شور عشقش در سر است
یا الهی رحم کن بر حال عاصیNasnava edebî ناتوان
تا بگویند این غلام و پاسبان آن در است