آن نگار مهوشم چون زلف پیچ و تاب داد

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  432 Dîtin
آن نگار مهوشم چون زلف پیچ و تاب داد
ساقیم جام اجل آورد و خون ناب داد
صید دل در کوه هامون وحش آسا بود لیک
در کمند آورد صیاد و کف قلاب داد
نسبت می خوارگان و شیشه‌داران بس که هست
نرگس مستش ازین از خون دلها آب داد
دولت جاوید باشد خرقهٔ پشمین من
چون به می آلوده شد صد طعنه از سنجاب داد
زاهدی دیروز طاق ابروی دلدار دید
سجده‌گاه خود نمود و پشت بر محراب داد
وعدهٔ وصلش به ما دادا نگار تندخو
این به بیداریست یا رب یا که اندر خواب داد
صافیNasnava edebî از پیغام جانان ملک دل را داده بود
باز نقد جان خود از مژده و بوّاب داد