ای دل بهل و بس کن از این بادە و ساغر

From the Book:
Dîwanî Edeb
By:
Abdulla Bey of Misbah Diwan (1859-1916)
 4 minutes  970 views
ای دل بهل و بس کن از این بادە و ساغرPersian
رو پیچ ازاین چندی و در پیچ بەداورPersian
کش بادیەء وصف دراز وحدت توحیدPersian
این مرغ گمان را چە توان کە زند پر!Persian
معبودی خداوندی و ذاتی است مبراPersian
کز هر چە بدل و هم بری زانهمە برترPersian
بر حضرت او دست نیاز همە آفاقPersian
بر درگە او بندە چە خاقان و چە قیصرPersian
از ضعت دست قدرش ماە بەگردونPersian
رخشندە از او مهر بر این گنبد اخضرPersian
گرد رهش اکسیر بە قلب و تن پاکانPersian
خاک درش اورنگ بە شاهان خدیورPersian
آن ذات قدیم است کز الطاف وی آتشPersian
شد روضە فردوس و برین برین آذرPersian
از رشح سحاب قدسیی در صدف کونPersian
وز پرورش بحر سنمایش بەجهان درPersian
شایان گهری، دریتیمی چو پیمبر (ص)Persian
دیهیم سر شیر دلان را شدە زیورPersian
بر تخت نبوت بنشاندش ید قدرتPersian
در ختم رسل بر بنهادش بە سر افسرPersian
خیر البشر، آن فضل خدا، سید الاعرابPersian
کایات خدائیش بەجبین برPersian
هادی مضل، بانی دین، منبع الانوارPersian
کز خلق گزیدش بەجهان داور مهترPersian
کایدونش بجا خسرو دین، پیر طریقتPersian
کافر شکن، اهرن شکن، آنساقی کوثرPersian
پیری کە ازو پشت متین دین مبین راPersian
بر رخنە یاءجوج دلان سد سکندرPersian
مهر همە آفاق و شهاب دل منکرPersian
زە بخت شریعت بەطلوع چون او اخترPersian
اندر صدف بحر و لا دریتیمیPersian
ز انوار جلال احدی، نور مصورPersian
از گوهر آدم زبنی نوع مقدمPersian
بر صفحەء صاحب نظران نقطەء آخرPersian
نە از گلش سرشت آن تن پاکش ز شمیساPersian
بسرشت قدر کلک قضا خامە شیذرPersian
زیمراش لقب شمس شد آن شمس معانیPersian
هفت اژدر و نە اطاق بە طوق رهیش درPersian
آغشتە صفاتش بەصفات ملکوتیPersian
تاجی زفنافیە نهادە است بە سربرPersian
فرخندە امامی است ابر خطە توحیدPersian
موعظ ز حقیقت ز طریق است بە منبرPersian
منشور ویلایت بوی از مهر شریعتPersian
کز ثبت رضایش نە بگردد دل کافرPersian
تازە عقیم است زمام آنذر یکتاPersian
حوری جنان، مام زمان، سنگ ز گوهرPersian
از فخر سعادت بە فلک جامە خورشیدPersian
از بهر اطاعت بە زمین خسرو خاورPersian
ای قطبی کە از فی قدومت کرە ارضPersian
بر شد بە ثریا و هم از عرش فراترPersian
درجای پیمبر تو و شاهی بە ولایتPersian
او رنگ خلافت بە تو زیبد، نە بە دیگرPersian
در بسط فیوضات طریقت تو مروجPersian
در بحر رموزات شریعت تو شناورPersian
یاد آوردین احمد مختار محمد (ص)Persian
در رهبری دین و شریعت تو برادرPersian
نی نی کە غلط گفتم اگر کفر نگارندPersian
معنی و صور بینم و اعراض بە جوهرPersian
وز منکر تو نقص بەتو نیست از یراکPersian
انکار ابوجهل نبود نقص پیمبرPersian
موسیت بخوانم از این مرید بیضاتPersian
این بس کە دو گیتی زتو چون نیر اکبرPersian
شستی و نهادی اگرش چشم تو دیدیPersian
یعقوب ز عیسی کتب و خاج بر آذرPersian
از جذبە شوقت بەزیارت مە گردونPersian
سیماب بدل کاهی بەبام است گهی درPersian
در ظل تو پرتو خورشید طرازتPersian
سایە رو آفاق بر قصند چو چوذرPersian
با راە نوردان طریقت چە مشابەPersian
آن حضرت عالی است کە از عرش فراترPersian
اصلی تو سوی المطلق و جز تو همە فرعندPersian
اسمند ز تو مشتق و مشتق ز تو مصدرPersian
فرق است میان تو و خورشید فلکهاPersian
کز طلعت خورشید نتابد مە و اخترPersian
لیک از چو تو خورشید کە گیتی شد مینوPersian
شمس و فلک و انجم و ماە است منورPersian
بادات خدیوی کە زمنشور تو کسریPersian
پرویز ابرتخت فلک خسرو خاورPersian
از تو چە خلل دین ترا یاوەء منکرPersian
دوران زمان را چە زیا لایش اهمرPersian
هر منکر کی کو کە نخواهدت بقایتPersian
پیکان بەجگر، تیر بدل، جانش بر اخگرPersian
وان بد دلکی کو نبرد بار غلامیتPersian
از آتش قهر تو بسوزد چو سمندرPersian
ایکت بە جهان دادە خداوند دو گیتیPersian
شاهی و خدائی و خدیوی و خدیورPersian
وی قطب کە بر پایت دو کیهان ز وجودتPersian
وی کنگرە چارخشیجان را پاغرPersian
زیرا بە کف آوردە ادبPen name دامن پاکتPersian
تا اینکە بە عقبی بویش شافع محشدPersian
تا هست بقا برتن تو رنج مباداPersian
تا نیست عدم حنجر دشمنت بخنجرPersian