جواب حقیقی به آوات
لە کتێبی:
شاری دڵ
بەرهەمی:
حەقیقی
1 خولەک
689 بینین
روشن شد از آن نامهی نامی دل و دیده
ای باد فدایش غزل و بیت و قصیده!
از سوی «امامیکەس» به «حقیقیکەس» است پیامی
چون قوت روان، مرهم دل، سرمهی دیده
گویی به شب تار عیان شد مه تابان
یا در دل شب میدمد از صبح سپیده
با مهر و مه و مشتری و تودهی پروین
یا زهره به سوی کرهی خاک خزیده
چون مرغ شباهنگ همی ناله دهد سر
چون بلبلی از عشق گلی جامه دریده
ای سید والاگهر ای فاضل «کامل»!
ای مرغ هما از زغن و زاغ رمیده!
پروانه همی سوزد و شمع است فروزان
این شیوهی بیداد ز عشق است پدیده
کشکول ارادت بود انباشته از مهر
درویش و مرید توام از روی عقیده
در رابطه با قلب توام روز و مه و سال
در فکر تو هستم همه اوقات عدیده
از هجر رخت اشک من زار چو شبنم
هر صبح و مسا بر گل و گلزار چکیده
باری ز «حقیقیناسناوی ئەدەبی» دل و جان باد فدایت
ای قامت و بالای تو چون سرو کشیده!