ای شها از کوی وصلت دم بدم گشتم غریب

لە کتێبی:
دیوانی عاسی
بەرهەمی:
مەلا مستەفای عاسی (1885-1975)
 1 خولەک  526 بینین
ای شها از کوی وصلت دم بدم گشتم غریب
محو شد از دل فراغم می نماند در شکیب
کالبد خالی بماندە از خیال هجر تو
دیدە از دیدار رویت خون می گوید عجیب
دین و دل از دست برفت و چون فراقت شد دوام
بر امیدی اجر گرید دیدە از روز حسیب
عمر ما بی کام رفت و دامن وصلت ندید
درد ما از هجر دید و در فرح می شد رقیب
هرزە گوی چند باشد عاصیناسناوی ئەدەبیا بی هود است
تا نباشی خاک پای آن شهنشاهی حسیب