مست عشق روی یاراست آن دل پر زار ما

لە کتێبی:
دیوانی عاسی
بەرهەمی:
مەلا مستەفای عاسی (1885-1975)
 1 خولەک  824 بینین
مست عشق روی یاراست آن دل پر زار ما
باغ حسنش تکیە گاە است آندل بیمار ما
غیر گلزار وصالش ما را هرگز فکر نیست
تا گل باغ جمالش بو دهد بیمار ما
مسندی شاهی ببخشد یک نظر از لطف او
بوی رضوان می دهد کز آن گل بی خار ما
خاک کویش سرمە را از هر طرف کرد بی رواج
چشم را بینا کند خاک رە دلدار ما
نفس را لاف ریاست میزند هردم ولی
دولتش یغما کند او آن سپە سالار ما
شاە را عزت نماند با وجود خادمش
دولت عقبا نگین آن سلیمان وار ما
عاصیناسناوی ئەدەبی از روی غلامی حلقە در گوش توست
زیل عفوت را بپوش بر حال کچ رفتار ما