خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش

لە کتێبی:
دیوان مولانا خالد
بەرهەمی:
مەولانا خالید (1779-1828)
 1 خولەک  602 بینین
خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش
نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش
اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم
نسازد سجده را هرگز بجز محراب ابرویش