از پس حمد ملک ذوالجلال
در ستایش سرور کائنات رسول اکرم ﷺ
لە کتێبی:
دیوان مولانا خالد
بەرهەمی:
مەولانا خالید (1779-1828)
2 خولەک
526 بینین
از پس حمد ملک ذوالجلال
بعد درود مه برج کمال
به که به اوصاف شه دادگر
خامه کنم رشک ده نیشکر
آن شه دریا دل والا تبار
داور دادار سیر جم وقار
کوه شرف، کان سخا و هنر
هر که شود از کرمش بهره ور
رتبه عالیش بدانسان شود
تاج سرش صیقل کیوان شود
کشتن تن در یم احسان او
خرد کند موجه طوفان او
خصم خجل گشته شمشیر او
چرخ سراسیمه تدبیر او
خواست برد سر به در از امر او
خورد دو سیلی ز کف قهر او
اینکه بر او چشمه شمس و قمر
مانده نشان بسته ز جوزا کمر
شاهد اقبال در آغوش او
صد جم و کی غاشیه بر دوش او
عالم و رغبت ده ارباب شرع
ارض و سمائی است به اصل و به فرع
گشت ز همنامی او پیش ازین
آتش نمرود چو خلد برین
تا زده آن مهر عدالت علم
رخت برون برده ز عالم الم
باز به گنجشک دهد دانه را
شمع نسوزد پر پروانه را
الغرض از غایت امن و امان
داغ نهد بر دل نوشیروان
مهدی اگر گردد از این باخبر
يحسبه سنه خير البشرعەرەبی
بانی این بلده جنت نهاد
رشک ده روضه ذات العمادعەرەبی
بس که فرح می دهد آن گلستان
حافظ شیراز بلاغت نشان
بیند اگر یک نفسش جای خویش
نسخ کند نعت مصلای خویش
کرد خرد ختم سخن اینچنین
انك فيها لمن الخالدينعەرەبی