بازم افتاد به دل داغ نگاری که مپرس

لە کتێبی:
دیوان مولانا خالد
بەرهەمی:
مەولانا خالید (1779-1828)
 1 خولەک  376 بینین
بازم افتاد به دل داغ نگاری که مپرس
لاله زاری است پر از لاله عذاری که مپرس
گشته جان صید بت تازه شکاری که مگوی
شده دل بسته فتراک سواری که مپرس
تا غبار فتن انگیخته در دور قمر
از خطش ره به دل آورده غباری که مپرس
تا برون شد به سفر می کشد از قطره اشک
خون دل دم به دم از از دیده قطاری که مپرس
گو دگر میکده را در نگشاید خمار
که مرا هست از آن دیده خماری که مپرس
موسم تیر کنم گریه بحال بلبل
دارم از هجرت گل ناله زاری که مپرس
تا شد از خنده گل صحن گلستان خالی
سر فرو برده به دل چنگل خاری که مپرس
در نظم گهر اشک جدایی خالدناسناوی ئەدەبی
بهم آورده به امید نثاری که مپرس