ای جهان آفرین ثنا گویت

ترجیع بند در نعت سرور کائنات
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
 3 Xulek  1340 Dîtin
ای جهان آفرین ثنا گویت
وی دو عالم معطّر از بویت
ساکنان سرادق ملکوت
همه قربان یک سر مویت
گل ز خونین دلان رخسارت
لاله از هندوان گیسویت
لاله در باغ داغدار رخت
سرو مائل به قد دلحویت
سرمه مفتون چشم «مازاغ» ـت
نافه‌ی دلریش خال هندویت
عارضت «والضحی» خطت «واللیل»
«قل هوالله» حرز بازویت
«قاب قوسین» را نمی‌دانم
جز کمانهای هر دو ابرویت
نسخه‌ی کائنات هر چه در اوست
شرح رمزی ز مصحف رویت
باز گویم غم اسارت خویش
به زبان فصیح لاهویت
عرش کمتر بهای مشت گلی
که بر او آرمیدة پهلویت
روز و شب جبرئیل در پرواز
بی سر و پا همی دود سویت
روضه خواند به نظم در پرواز
همچو درویش بر سر کویت
«کز سرا پرده‌ی مقدس ذات»
بر سراپای انورت صلوات»
ای منادی به کاف و ها یا عین
وی منادی «انا النبی بحنین»
جبرئیل امین به امر خدا
وحیت آور کای شه کونین
خیز برنه قدم به کوی قدم
خیز برکش علم زعلم به عین
به مقامی درآمدی که در او
نه «متی» را مجال بود، نه «این»
«قاب قوسین کان او ادنی»
بین مولی الوری وبینک بین»
قسمت می‌دهم به جان حسن
به سر مرتضی به خون حسین
روز وا «أمتی» که پیش روی
به امید شفاعت ثقلین
کن در آن روز یا رسول الله
نظری سوی من به گوشه‌ی عین
بنواز و مرانم از لب حوض
تر کن از آب کوثرم «شفتین»
ای بکویت سعادت ابدی
وی ز رویت شرافت حرمین
ما از امر تو غافل و تو به ما
مشفق و مهربان تر از ابوین
در فرار این درود میخوانم
باز پرسند از توام ملکین
«کز سراپرده‌ی مقدس ذات»
بر سراپای انورت صلوات»
خواجه‌ی انبیاء وختم رسول
هادی خلق و پیشوای سبل
ای همه ممکنات جسم و تو جان
وی همه کائنات خار و تو گل
محرم کردگار و مهبط وحی
مهتر اصفیاء و مظهر کل
«لم تلد مثلک النساء فتی
لم یجد شبهک الزمان رجل»
صفت شانئت هو الابتر
لقب باغضت زنیم و عتل
در قیامت چو ذوالجلال ترا
میدهد رخصت شفاعت کل
آید از بارگاه قدس خدا
«لک ماشئت یا نیی فقل»
فکر من کن که کرده‌ام تسبیح
در خرابات رهن شاهد مل
تا مرا چون تویی شفیع چه باک
ز آتش دوزخ و سلاسل و غل
فیل محمودم و نمی‌ترسم
از دم کرنا و بانگ دهل
به هوای تو مست و بی پروا
نعت گویان خرام از سر پل
«کز سراپرده‌ی مقدس ذات
بر سراپای انورت صلوات»