به کار آرد حکیم مصلحت بین
در مدح ناظم بگ
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
2 Xulek
960 Dîtin
به کار آرد حکیم مصلحت بین
گهی داروی تلخ و گاه شیرین
بمحروران نباید انگبین داد
نسازد با مزاج گرم تسخین
میاور شربت گلقند و بادام
کە داروی جعل پشک است سرگین
پی صفرا مزاجان گرچه زهر است
بود «عین الشفا» حب السلاطین
چو بینی خون فاسد در دماغش
فرو بر در قفایش نشتر کین
ز خیل شاعران من هم حکیمم
کهی گویم هجا و گاه تحسین
گهی گویم نکویان را ستایش
همی خوانم بدان را لعن و نفرین
بەکام دوستان ریزم تبرزد
زنم بر فرق بدخواهان تبرزین
کریمان را دهانم کوزهی شهد
لئیمان را زبانم تیغ رویین
معاذ الله زبان آتشینم
«جعلناها رجوما للشیاطین»
ستایش راست ناظم بگ سزاوار
نظام ملک وملت «ناصرالدین»
جهان محتاج رایش زانکه دارد
دلی روشنتر از جام جهان بین
بیا روزی تماشا کن سواریش
بدوش اشقر اندر خانهی زین
گرفت آوازهی عدلش جهانرا
ز مرز روم تا دروازهی چین
چو بانگ ساز میآید به گوشش
به رزم اندر خروش نای زرین
کند بر فرق محتاجان گهر پاش
ز ابر رحمت از بالا به پایین
نگهبان سریر شهریاران
بلی شه را نگهبان است فرزین
عروس فکر بکرم را بخواهد
شبی در بر کشد تا داده کابین
ازین مدحم غرض خشنودی اوست
بود آری دعا از بهر آمین
اگر خواهی به چشم خویش بینی
روان بر باد صرصر کوه تمکین
خداوندا بحق نور طه
خداوندا بجاه آل یاسین
بتابد کوکب جاه و جلالش
به عالم تا بتابد ماه پروین