شب چو خیزد کیر من بر دوش میگیرد لحاف
شیخین و شیر لا فتی
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
1 Xulek
2478 Dîtin
شب چو خیزد کیر من بر دوش میگیرد لحاف
می نخسپد تا سحر چون زاهد اندر اعتکاف
همچو میل پهلوانان دائماً در گردش است
گاه میخسپد به زانو گاه میچسپد به ناف
می رود دائم چو افعی در دل سوراخها
میرود در هر مغار و میخزد در هر شکاف
یعنی گر افتد به دستم ساده و سیمین سرین
کیر در سوراخ تنگش میسپوزم تا به ناف