در ماتم آل علی خون همچو دریا می‌رود

ال علی
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
Berhema:
Şêx Řezay Taɫebanî (1831-1910)
 1 Xulek  2105 Dîtin
در ماتم آل علی خون همچو دریا می‌رود
تیغ است بر سر می‌زند دست است بالا می‌رود
از عشق آل بوالحسن این تیغ زن و آن سینه‌زن
داد و فغان مرد و زن تا عرش اعلا می‌رود
پیراهن شمع خدا یعنی حسین مجتبی
جانها همی گردد فدا سرها به یغما می‌رود
کوتاه کن انکار را بدعت مگو این کار را
این سوگ آل حیدراست این نه به بیجا می‌رود
روی زمین پر همهمه در دست جانبازان قمه
خون از بر و دوش همه از فرق تا پا می‌رود
من چون ننالم این زمان مرد و ضعیف و ناتوان
کین برق آه عاشقان از سنگ خارا می‌رود
از ابن سعد بی وفا، شامی و شمر پر جفا
بر آل بیت مصطفی چندین تعدّی می‌رود
بغداد گردد لالەگون در روز عاشورا به خون
و از کاظمین آن سیل خون تا طاق کسرا می‌رود
و از طاق کسرا سرنگون ریزد به پای بیستون
و از بیستون آید برون سوی بخارا می‌رود
خون سیاوش شد هبا در ماتم آل عبا
تا دامن روز جزا تا جیب عقبا می‌رود
من سنّیم نامم رضاNasnava edebî کلب امام مرتضی
درویش عبدالقادرم راهم به مولا می‌رود