به بالین دل از روی تفقد
Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Maḧwî
Berhema:
Meḧwî (1836-1906)
1 Xulek
1003 Dîtin
به بالین دل از روی تفقد
بیامد یار لیک آمد چو دل شد
گدایی همچو من چون همنشینی
کند با آن شه تخت تفرد
گذشت آه او مرا بگذاشت با صد
توحش در بیابان توحد
کنم پیش سلیمان حال خود عرض
ببندم ناله را با بال هدهد
مدار از «اِهْدِنا» چشم اجابت
چو داری غش تو در «اِیّاکَ نَعْبُدْ»
به راهش سر گذار و پای او بوس
نجوشد «وَاقتَرِبْ» الا ز «واسجُد»
فرشته گل کند از باغ تسلیم
چو دیو و دد ز کهسار تمرد
پریده روح محویNasnava edebî از بشارت
به قتلش تا تو بنمودی تعهد