هرکه پر زد سوی بود آمد به دنیا مرد و رفت

Li pirtûka:
Aš’ār-e Farsî-ye Maḧwî
Berhema:
Meḧwî (1836-1906)
 1 Xulek  1044 Dîtin
هرکه پر زد سوی بود آمد به دنیا مرد و رفت
چون شرر بالی گشود آمد به دنیا مرد و رفت
هرزه گرد از عالم آسودگی یعنی عدم
پای سعی خود بسود آمد به دنیا مرد و رفت
آفتاب و کرم شب‌تابند هردو رفتنی
اژدها دیدم چو دود آمد به دنیا مرد و رفت
زنده نام از موسویّت شو که در هر ماه و سال
صد چو فرعون عنود آمد به دنیا مرد و رفت
این گروهان به هم گرد آمده از این و آن
چه بودا عاد و ثمود آمد به دنیا مرد و رفت
در دل و دستش چو عدل و بذل نبود هرکه بود
چون بشد گو یک یهود آمد به دنیا مرد و رفت
آه کان گل بعد مرگم قدر من دانست و گفت
عندلیبی خوش سرود آمد به دنیا مرد و رفت
نام مجنون است زنده تا ابد ز اعجاز عشق
این همه عاقل که بود آمد به دنیا مرد و رفت
محویاNasnava edebî گوید به رمز «السّابقون السّابقون»
زنده‌بخت آن کس که زود آمد به دنیا مرد و رفت