ز تاب درد هجرانم، مرا نام و نشان گم شد

Li pirtûka:
Diwan-e Safi
Berhema:
Safî Hîranî (1873-1942)
 1 Xulek  365 Dîtin
ز تاب درد هجرانم، مرا نام و نشان گم شد
ز بس گریان و افغانم ضیای دیدگان گم شد
هزاران مرغ دل پابند دام عشق یار ماست
یکی زیشان نگفتا این چنین یا آن چنان گم شد
چنان فوق سما بگرفته دود آه دل یاران
نفس در سینه‌های عالم روحانیان گم شد
ندانم چون نهم پا بر سر این خاکدان دهر
که چندان ماهرو در زیر این ریگ روان گم شد
بسوی منزل جانان، چه رانم توسن امّید
که از پایم رکاب صبر و از دستم عنان گم شد
ندانم شیون شمشاد و عرعر با صنوبر چیست
مگر بر جوی آب گلشنم سرو روان گم شد
بگو با ساربان صافیNasnava edebî نراند محمل لیلی
که مجنونش ز پا افتاده بین کاروان گم شد