عمر شد در کار ناهموار بر باد ای دریغ

Li pirtûka:
Diwani Mawlana Khalid
Berhema:
Mewlana Xalid (1779-1828)
 1 Xulek  604 Dîtin
عمر شد در کار ناهموار بر باد ای دریغ
هیچ روزی روی فردا ناورم یاد ای دریغ
می نهم هر دم بهایی بر هوا بیچاره من
قصر اعمالم بود بس سست بنیاد ای دریغ
کرده بر آمرزش حق تکیه، بی باک از گناه
هرگز از قهاری او نایدم یاد ای دریغ
آرزوی دولت ناپایدار این جهان
چند دولتهای جاویدم ز کف داد ای دریغ
در گنه چندان دلیر و در نکویی ناتوان
با چنین بد خوئیم مادر چرا زاد ای دریغ
راه باریک است و شب تاریک و همره دیو و دد
مانده زیر بار عصیان زار و ناشاد ای دریغ
نیکی ناکرده ثبت نامه روز جزا
خالدNasnava edebî آلوده چون خواهد شد آزاد ای دریغ