برگ بقا را چون نپوشید کس
From the Book:
Dîwanî Zarî
By:
Zari (1905-1982)
1 minutes
433 views
برگ بقا را چون نپوشید کس
عاقبت خیر بجوییم و بس
موی به بقا سفیدی چو دهد تن، بود
مرد کند ترک هوا و هوس
باغ جوانی چو خزانش رسید
جان در آزار بود هر نفس
قافله عمر چو پیمود راه
کس نتوان خواند وَرا باز پس
دانهای از خرمن طاعت بچین
تا که تو را طیر بود در قفس
ای دل غافل چه نشینی بر این
جیفهی گندیده مثالِ مگس
بیعمل آثار سعادت مجوی
دیدهای کشتی برود بر یَبَس؟
بازوی همت بگشا جان من
خیز چو موسی بطلب یک قبس
«زاریPen name» تو یاری ز عمل خواه چون
غیر عمل نیست که فریادرس