پر بسته
From the Book:
Şarî Diɫ
By:
Kamel Emami (1903-1989)
1 minutes
926 views
سر ز پا نشناسم و پا از سر سوداگرم
وای گه بر پای پرآزار و گه دردسرم
گه دلم گرم است از وصل و گهی سرد از فراق
گه چو یخچالم همی بینی و گه چون مجمرم
گاه گویم، گاه سوزم، گاه خشک و گاه تر
گاه در صحرا گیاهم، گاه چون نیلوفرم
پرّ و بالی میزند مرغی که در دام اوفتاد
بال و پر یا دست و پایی چون زنم؟ بسته پرم