ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است
Li pirtûka:
Diwan-e Wefayî
Berhema:
Wefayî (1844-1902)
1 Xulek
557 Dîtin
ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است
گرد شکرستان مگر این جوی نبات است
زین لب چه تکلم، چه تبسم، همه شیرین
مانا لب شیرین تو صد کوزه نبات است
یارم نرهانم ز خم زلف تو دل را
زان روی که شام غم تو روز نجات است
جام شب دوشین به من شیفته دادند
کین بادهی نوشین ز خرابات، زکات است
گر کافر زلفم پی آن لعل دلارا
عیبم مکن آب حیوان در ظلمات است
ساقی به سر پیر مغان باده بگردان
کاین شیشه چراغ شب آهی درجات است
هر جا که منم در طلب روی تو هستم
گویی که منم تشنه و روی تو فرات است
زین رفتن و باز آمدنم دل بربودند
این کیست چنین دلبر و شیرین حرکات است؟
اوصاف جمال تو «وفاییNasnava edebî» چه نویسد
اندازهٔ حسن تو که بیرون ز صفات است