ستایش

From the Book:
Şarî Diɫ
By:
Kamel Emami (1903-1989)
 1 minutes  610 views
چه شود اگر به رحمت، من بینوا نوازی؟
من اگر نیازمندم تو کریم و بی‌نیازی
من اگر کسی ندارم تو کس منی و عالم
منم ار فقیر و بی‌کس، تو رحیم و دلنوازی
شب قدر من همان شب که به وقت صبحگاهی
بنوازی عبد مذنب، تو که درب خانه بازی
به چه رو روم به درگه؟ که بسی گناهکارم
من مبتلا و ناچار، تو و عفو و چاره‌سازی
به‌جز از در تو یارب در سرفراز نبود
به هزار ترس آیم به امید سرفرازی
به درت برد «امامیPen name» سر خود به شرمساری
مگر آرد و گذارد سر و رو به خاکبازی