شفا
From the Book:
Şarî Diɫ
By:
Kamel Emami (1903-1989)
1 minutes
987 views
تو دانی با تو مرا عهد و ماجرایی هست
ز خاکپای تو بر خاطرم صفایی هست
به چاک سینه نگر دلستان! که اهل دلی
بدان ز بوی گل روی تو دوایی هست
بترس جان من! از آه سینهی عشّاق
مرو به ناز عزیزم! بدان خدایی هست
به سان ساز و دف و تار و نی ز سینهی من
به عشق روی خوشت گوش کن، نوایی هست
به سوز سینه همین بیت گفتهای «کاملPen name»!
برای درد دلم از لبش شفایی هست