صبا ز بنده که هستم تهمتن شعرا
در هجو شکری
From the Book:
Aš’ār-e Farsî-ye Şeyx Reza
By:
Sheikh Riza Talabani (1831-1910)
1 minutes
1517 views
صبا ز بنده که هستم تهمتن شعرا
ببر سلام به شکری که ای زن شعرا
گواهست زردی رویت بدان که حاملهای
ولی بگو ز کدامین قلم زن شعرا
اگر ز نطفهی من بخشدت خدا پسری
نهاده کن لقبش اهریمن شعرا
عجب مدار که آن کودک بزرگ نژاد
بیک دو هفته شود شیر اوژن شعرا
ترا به محکمی و سختی کمر نازم
که منهدم نشد از گرز صد من شعرا
سرت چو کفّهی میزان فرونشسته به خاک
فراز مانده دو پایت به گردن شعرا
ذخیرهای نبود از هنر در انبارت
به غیر خوشەچینی ز خرمن شعرا
دهان کیسهی کونت نه آنچنان شده چاک
که التیام پذیرد به سوزن شعرا
دوباره حاملهات میکنم اگر نزنی
سلیطه دست دخالت به دامن شعرا
بهاتفاق سخن گستران قافیه سنج
سرآمدی چو رضا نیست در فن شعرا