بتم چو طرّه به رخسار خود فشان میکرد
From the Book:
Diwan-e Wefayî
By:
Wafayi (1844-1902)
1 minutes
502 views
بتم چو طرّه به رخسار خود فشان میکرد
بنفشه بر ورق لاله سایبان میکرد
اگر به دیدهٔ من عکس عارضش میدید
به شاخ هر مژه صد بلبل آشیان میکرد
به غیر نقطهی شیرینی لبش نگذاشت
وگرنه خامه بسی وصف آن دهان میکرد
نوای نالهٔ مرغی به گوشم آمد دوش
چو دیدم از سر زلف تو دل فغان میکرد
ز ابروی تو عجب مانم ای مسلمانکش
که «ذوالفقار» علی قتل کافران میکرد
«وفاییPen name» از لب و زلف تو دوش تا به سحر
سخن ز آب بقا و عمر جاودان میکرد