پیش که بخواهم داد از دست غم یارم

From the Book:
Diwan-e Safi
By:
Safi Hirani (1873-1942)
 1 minutes  404 views
پیش که بخواهم داد از دست غم یارم
نزد که کنم فریاد از فرقت دلدارم
طول شب هجرانش از من شنو ای زاهد
از بهر خور رویش تا صبح چو بیدارم
گر بار دیگر چون گرد بادم ببرد کویش
دامن ندهم از کف زین پس که بدست آرم
با هجر گرم بکشد، با وصل گرم بخشد
چون عبد خریدارم با هر دو سزاوارم
تصویر صنایع نیست تا نقش کنم رویش
دخلی نه بدین پرگار از جدول اغیارم
صافیPen name چه دهد با وعظ گوش خرد عشقش
چون زهد ریا جام و سنگ است هم افکارم