ساقیا برخیز و بازم ده شراب ناب را

From the Book:
Diwan-e Safi
By:
Safi Hirani (1873-1942)
 1 minutes  446 views
ساقیا برخیز و بازم ده شراب ناب را
تا چه آرد بر سرم غمهای‌ آن مهتاب را؟
سوی گلشن کی شتابم یاد سنبل کی کنم؟
چون به دل دارم خمار زان نرگس سیراب را
لعل میگون نگارم رونق گلها شکست
بلبل شوریده کوتا ریزدش خوناب را
با دل آرامم بگویید کز‌ دلم آرام رفت
تا نراند چون منی بر درگهش بواب‌ را
کی سر آسودگی داریم زین ویرانه‌ چون
عمرها رفت و ندیدم دیده‌ٔ احباب را
تشنه لب افتاده‌ام یاران در این صحرای عشق
ابر رحمت ریزد آیا بر لبم سیلاب را
صافیPen name از هجران یاران شب همه شب تا سحر
چشم بر هم کی نهد بر بالش سنجاب را