در ذکر حاجی شرف بن ضیاءالدین
بر ضمیر منیر اکسیر تأثیر فیض پذیر فضلای روشن ضمیر پوشیده نمانده که از مصنفات ارباب اخبار و مؤلفات اخیار «رحمهم الله تعالی» مستفاد میگردد که در شهور سنه ست و تسعین و سبعمایه= موافق فروردین ماه جلالی و موافق ایت ییل صاحبقران، زمان امیر تیمور گورکان بعد از تسخیر دارالسلام بغداد و جزیره و موصل و تکریت و ماردین و آمد، از راه سیواسر متوجه ییلاقات اله طاق گشت و در روز شنبه پانزدهم شهر رجب سنۀ مزبور، چون نزول اجلال در صحرای موش واقع شد، حاجی شرف که به قول صاحب ظفرنامه به راستی و نیکمردی او در تمام بلاد کردستان کسی نبود و نسبت با بندگان صاحب قران، پیوسته در مقام عبودیت و اخلاص میبود، مفتاح قلعۀ بدلیس و اخلاط و موش و سایر قلاع ولایت خود را که در تصرف داشت (برداشته) با تحفههای خوب و هدایای مرغوب و اسبان تازی و استران بردعی راهوار به تقبیل انامل فیاض مستسعد و مشرف شده، از آن جمله یکسر اسب کُمیت غزال رفتار غزاله دیدار سهیل چشم فلک حشم ماه جبین مشتری چین بهرام کین عطارد فطنت قمر سرعت آفتاب انبساط زهره نشاط عقیق سم ابریشم دم گهر دندان بازو سندان بود که با جمیع اسبان نامی که سرداران و گردنکشان اطراف و جوانب به طریق پیشکش آورده بودند، در صحرای موش دوانیدند بر همه سبقت گرفت و هیچ بادپای به گرد او نرسید.
صاحب قران گیتی ستان، حاجی شرف را مشمول عواطف خسروانه و منظور عوارف بیکرانه گردانیده، بسی نوازش فرمود و به خلعت زردوزی و کمر شمشیر زرین، او را بین الاقران ممتاز و سرافراز ساخت. الکا و ولایت او را با ضمایم دیگر مثل پاسین و اونیک و ملاذکرد ضمیمه گردانیده، بدو ارزانی داشت و به این مضمون یرلیغ همایون موکد به لعنت (نامه) عنایت فرمود. وایق صوفی که یکی از پادشاه زادگان اوزبک بود و با بندگان صاحب قران، غدر و مکر در خاطر داشت بدو سپرد که در قلعۀ بدلیس محبوس گرداند و آن نشان مکرمت عنوان تا شهور سنه اربعین و تسعمایه= درین خانواده موجود بود، در فترات که شرف خان فوت شد و شمسالدین خان ولد او با اعیان روزکی به دیار اعجام افتاد، نشان تیموری با سایر احکام سلاطین ضایع شد.
القصه بعد از وفات حاجی شرف، خلف صدق او امیر شمسالدین المشهور به ولی متصدی امور حکومت و متکفل مهام امارت گشت.