سبزه‌ی نو رسته گلزار حسن انکارگر

From the Book:
Aš’ār-e Farsî-ye Maḧwî
By:
Mahwi (1836-1906)
 1 minutes  936 views
سبزه‌ی نو رسته گلزار حسن انکارگر
خط سبز یار بر زد از گل رخسار سر
با گذشت از می نیاسودم ز حرف زشت شیخ
عندلیب از گل گذشت و نگذرد از خار خر
امشبم لیلی به سیر سوختن آمد ز دور
کار آخر گشت تا شد آه مجنون کارگر
نونهالش را به صد خون جگر پرورد دل
خود نچیدم یک رطب زان نخل شیرین باربر
آن که سائل از درش یابد عطا با آبرو
عرض حاجت را به پیش آن در و دربار بر
غیر را در دل مده ره خانه‌ی آینه را
وا مکن الا بروی جلوه‌ی دلدار در
تا ثناخوان لب شیرین او گردیده است
کس نمی‌خوانند از محویPen name شکر گفتارتر