پی گلگشت در فصل بهاری
مرثیه ای در سوگ عبدالکریم برزنجی
From the Book:
Diwani Mawlana Khalid
By:
Mawlana Khalid Sharazuri (1779-1828)
2 minutes
543 views
پی گلگشت در فصل بهاری
گذشتم بر کنار مرغزاری
نگه کردم که مرغ گلستانی
نوا سنج است در مرثیه خوانی
تذرو از مد آهش سرو بر سر
به دل بیم فراقش کشته یکسر
کشیده قمری از اندوه جانکاه
زبان در انما اشكوا الی اللهArabic
نهاده سر به زانو بید مجنون
سخنگو سوسن اندر هجو گردون
گل سوری گریبان چاک کرده
پریشان سبزه رو در خاک کرده
گرفته آه خاک از یاد مهتاب
کند فریاد و کف بر سر زند آب
چنان گشته است نرگس مست و محزون
تو گویی گاو چشمش داده افیون
بنفشه دال گشته از تظلم
زبان لاله لال است از تکلم
سخن می کند از بیداد طاعون
به ناخن خال روی آسمان گون
یکی از سبزه پوشان در گلستان
با پاسخ تر زبان شد همچو مستان
که بحر علم و دانش، کوه عرفان
به برج زهد و تقوی مهر رخشان
سلاله صاحب الخلق العظيمArabic
امام العالم عبدالكريمArabic
ز چشم دهر شد خورشید وش گم
از آن تر دامنیم از اشک شبنم
به زیر خاک گنج آسا چو پی برد
ز رشک ارض گردون خون دل خورد
دعت يا ليتنی كنت تراباArabic
لعل الی بعدالموت آباArabic
به جنت جای کرد آن قطب کامل
بنات النعش وش گردش افاضل
بنی تا ريخهم ربيپی الرحيمArabic
كفاكم خالداPen name داری النعيمArabic
فغان از جور این خونریز فرهاد
ستون بیستون همت افتاد
کسی چون او به فن حق پرستی
نگشته ثبت در دیوان هستی
کلام و زیج و حکمت با نجومش
بدی یک قطره از بحر علومش
چنان آگه بد از اسرار تنزیل
تو گویی اوستادش بود جبریل
ز موج فکرتش گردون حبابی
ز علمش لوح یک حرفی از کتابی
شدی نسخ ار دوصد چون گلشن راز
بلا فکر و توقف گفتیش باز
عرض علمی نبد در دیر فانی
که در وی باشد او را هیچ ثانی
اجل تا دام بر مردم نهاده
چنین مرغی به دامش کی فتاده
سزد گر چرخ ازین ماتم ستیزد
دو صد پروین ز مهر و ماه ریزد
ز بس بارد ز چشم اختران خون
که گردد بی ستون این چرخ گلگون
بیا خالدPen name به شکر ایزدی کوش
ز صهبای تحمل جرعه ای نوش
لباس گریه را یکباره کن شق
روانش را روان کن رحمت حق
نماند هیچکس در زیر گردون
اگر شه گر گدا، گر نیک و گر دون